خدایااااااااااااااااااااااا
دیگه خسته شدم . مگه خودت نگفتی با من معامله کنین ؟ مگه نگفتی هدف باید ایمان باشه ؟ مگه نگفتی هرکی با پول یا قیافه ازدواج کنه هردو رو ازش میگیری ؟ خوب پس چرا اینجوری میشه ؟
مگه من ازت چی خواستم همسفر ؟ 7 ماه به من قول ماشینو دادی . 1000 جا نذر و نیاز کردم که کارت جور شه اونوقت حالا اومدی میگی که 5 ماه پیش پولو گرفتی و دادی به بابات ؟ تازه قسطاشم از حقوق تو کم میکنن ؟ اومدی میگی نگفتی که من ناراحت نشم اما من میگم تو و اون خونواده ت از صداقت من سوء استفاده کردین . فکر کردین من بچه م ؟ من این همه ننگ و خواری بی ماشینی رو بدوش گشیدم اونوقت تو .........................
این همه روز و شب گریه کردم و فکر کردم و برنامه ریختم که چیکار کنیم واسه خرجهای آینده مون که تو اذیت نشی ؟‌اونوقت تو تو تو ..................
ببین مشکل من الان ماشین نیست . استفاده منفیه تو از صداقت منه . دیگه دین و ایمون برام معنی نداره . دیگه روی یه چشمی مامانت ، نماز جمعه رفتنای بابات همش برام نیرنگ و فریب و ریاست همین .

دیگه دوستت دارم هات که اونم سالی 1 بار بهم میگی اما همونم برام بی معنی و مفهمومه . کاش میشد بگم حرفامو اما نمیشه نمیشه نمیشه.............

نظرات 2 + ارسال نظر
شب قطبی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ب.ظ http://shabeghotbi.blogsky.com

با دیدن صفحه ات یاد خودم و غمهام افتادم...دختر اگه عروسی نکردی نکن از من به تو نصیحت...ببخشید که اینقدر تلخ گفتم...ببخشید ولی ......

خاطره دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:19 ب.ظ http://sarnevesht.blogfa.com

من حاضرم هر کمکی فکری که میگی بهت بکنم امیدوارم با این اوضاع احوالی که میگی ازدواج نکرده باشی هنوز
مطمئن باش هنوز راه نجات هست خودت رو دست کم نگیر تو رو خدا خودت رو دست کم نگیر بذار بقیه هر چی میخواند فکر کنند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد